تصور کن اگه حتی تصور کرنش....
تصور کن وقتی خوابیدی از شدت احساس سرما ٬از شدت لرزیدن بدنت ٬از خواب بیدار بشی....تصور کن اینقدر احساس سرمای وحشدناکی میکنی که مثل یه مار گزیده به خودت میپیچی...هی تکون میخوری...اصلا انگار تمام ارگانهای درون بدنت روی ویبره هستن....لرز کردی لرز....بعدش که خودتو گرم کردی تب کردن شروع بشه...تب کنی شدیییییید.جوری که از چشمات حرارت بزنه بیرون....
به همه ی اینها با کنارهم میگن "تب و لرز"...کوفته ای...کوفته.
اگر بهت بگن یه ارزو کن میگی:ارزو میکنم الان خونمون بودم بعد یکی از اهالی منزل من رو با روغن زیتون طبی که معجزه اسا هست چرب میکرد...هی ماساژ میداد..هی ماساژ میداد...تا این همه کوفتگی و خستگی و له بودن از توی ای تن بره بیرون...نه نه...ارزو میکنی که:مثل اصحاب کهف یه غار بهت بدن بگن برو توش بخواب...بعد تو بیدار نشی تا چند قرن دیگه...اصلا ارزو میکنی زمان متوقف شه تا زمانی که تو حالت خوب شه ...هر موقع تو اکی دادی ساعت زمان موتور و چرخ دندش شروع به حرکت کنه ...دلت خواب میخواد ...فقط خواب...خواب.
بلند شی بری دکتر .تشخیص پزشک عمومی:شما مشکوک به اپاندیس هستید!!!
شما رو ارجاع بدن به پزشک جراح داخلی.تشخیص بدن:شما نه تنها مشکوک به اپاندیس هستید بلکه در معاینه کبد شما نرمال به نظر نمیرسه!!!!
و تو خودت عین خیالت نباشه ...ولی دوستت که همرات و خانوادت که ازت دورن وحشت کنن از این تشخیص ها.
بعد با دوستت در گیر ازمایش خون و ادرار و اواره ی پیدا کردن سونو گرافی بشین...بعد فکر کن شما اگر از ۲۵ نفر ادرس بپرسی دقیقا ۲۵ تا ادرس متفاوت بگیری!!! یعنی دقیقا عکس مسیری که نفر قبلی گفته بهت ادرس بدن هااا !!!! بارون هم باشه...اصلا یه وضعی...
بعد از دوساعت پشت در اتاق سونوگراف بودن٬بعد از دوساعت نگاه کردن به چهره ی عبوس و حال بهم زن مسئول پذیرش که اتفاقا وقتی نگاش میکنی نفرت تو رو برمی انگیزه٬بعد از دید زدن زوج خوشبختی که اومدن سلامتی نی نی شون رو چک کنن٬بلاخره وارد اتاق سونوگراف میشی .چک میکنه و میگه که مشکلی نیست.تو و دوستت "الهی شکر گویان"از در مثلا مطب خارج میشین و بعدشم دوتا ساندویچ میزنید بر بدن....با اژانس تماس میگیرید اقا فلان جا ایستادم بیا...حالا مگه پیدا میکنه شما رو...بلاخره میرسی خوابگاه و خوت و دوستت ولو میشین رو تخت....
فرداش هم با یکی دیگه از بچه های اتاقت بلند میشی میری جواب سونو و زمایش خون رو به اقای متخصص نشون میدی میگه:طوری نیست.یه انفولانزای ساده هست.اگر بیشتر از پنج شب تب و لرزت ادامه پیدا کرد دوباره بیا!!!
بد شدن حالم و اینکه سرمای شدیدی خوردم و همه ی این رفت و امدها چیزای زیادی با خودش داشت.به علاوه چیزهای زیادی هم نظرم رو جلب کرد!!!
۱-تقریبا اغلب مورد های سونوگرافی نیاز به خوردن اب داره...و این خیلی مسخره هست شما بری تو مطب سونوگرافی بعد تقاضای لیوان کنی٬بگن:لیوان نداریم!!!!! دفعه بعد با خودتون بیارید!!!!
و تو بلند شی بری لیوان و اب معدنی بخری!!! چطور ممکنه یه مطب سونوگرافی لیوان یه بار مصرف نداشته باشه...احساس بدی نسبت به محیطی که درش هستم بهم دست داد.
۲-هم خوابگاهیام درسهای این ترمشون واقعا سنگین هست.امتحاناتشون هم پشت سر هم.با اون همه اصراری که کردم: "خانوم جان٬عزیز من٬دوست خوبم شما لازم نیست بیای"٬بازم معرفت و دلشون نزاشت تنها برم دکتر.و این خیلی خیلی ارزشمند هست.وقتی طرف اینقدر تخم مرغ خورده نزدیکه تو اتاق تخم مرغ بزاره(چون حاضر نیست وقتش رو صرف غذا درست کردن کنه)و یا اون یکی که تا ساعت ۱:۳۰ صبح کتاب خونه هست بعد با اصرار تمام بلند میشن میان تو رو میبرن دکتر و تا گرفتن نتایج ازمایشها همراهی میکنن و.....دلیلی جز معرفت نداره :))
۳-تو مطب سونوگراف چندین تا خانم باردار بودن.ولی فقط دو سه نفر شوهرشون همراهشون بود!!!چرا؟ مگه بچه مال هر دو نفر نیست؟ مگه مسائل و مشکلات بچه مال هر دو نیست؟ چرا شوهرشون پیششون نبود؟ و همون دو سه نفر هم فقط یکیشون نرمال به نظر میرسید.اون دوتای دیگه جوری از هم فاصله داشتن که انگار قهر ده ساله هستن!!!!
۴-و باز هم همون عادت زشت همیشگی که خیلیا دارن.خدااااا.... یه دقیقه نشته کنارم...اول که با اون لهجه غلیظ داره به اون مردهایی که داخل هستن و کار سونوشون طول کشیده بد و بیراه میگه...بعدشم کل سالن فهمیدن خانم مثانشون در حال انفجار هست:))) و دیگه نمیتونه تحمل کنه:)))
و اما عادت زشت.تمام این سوالها رو از من پرسید و اتافاقا جواب هم گرفت:|
سال چندمی؟کدوم دانشگاهی؟ رشتت چیه؟حالا کاشکی اینقدر درس میخوندین کار بود براتون :| کجایی هستی؟کجاتو میخوای سونو کنی؟از کی اومدی اینجا؟ شماره نوبتت چنده؟ اگر خواستی بری بیمارستان شهر خودتون ٬کجا میری؟؟ :| :| چند ساعت راهه از اینجا تا شهرت؟ با اتوبوس چند ساعت راهه؟ با هواپیما چطور؟ تو با اتوبوس میری یا هواپیما؟ قیمت بلیطها چطور هست؟ (باور کنید بازم سوال پرسید ولی دیگه حوصلم نمیشه بنویسم:| )
این پست واسه من خیلی جابرای صحبت داره ولی دیگه بهتره از این طولانی تر نشه...فعلا؛)